چه عواملی باعث می شود که مراجع احساس کند درک شده است :

 

مطالعه کیفی اخیر توسط باربارا گروت[۱۸۰] روی ” تجربه حس واقعی درک شدن توسط درمانگر” نشان داد که این تجربیات شامل این احساسات توسط مراجع هستند : احساس ۱) امنیت[۱۸۱] ۲) پذیرفته شدن[۱۸۲] ۳) آزادی داشتن[۱۸۳] ۴) تصدیق[۱۸۴] ۵) شنیده شدن[۱۸۵] ۶) دیده شدن[۱۸۶] / شناخته شدن[۱۸۷] ۷) درگیر شدن به ‌عنوان یک همکار فعال[۱۸۸] ۸) احساس صمیمیت[۱۸۹] با درمانگر ۹) شگفت زده شدن[۱۹۰] یا حس حیرت از کشف حقایق و یا پیدا کردن راه های جدید در یک موقعیت ۱۰)خود پذیری[۱۹۱] بیشتر ۱۱ ) درگیر شدن در یک فرایند دلسوزی[۱۹۲] و مهربانی خالص با دیگران. به طور خلاصه این ها نگرش‌ها، ‌کیفیت‌ها، مهارت‌ها و رفتارهای چندگانه و متفاوتی هستند که باعث می‌شوند مراجع احساس کند با دقت شنیده و یا دیده شده است(۲۰۰۵) .

 

همدلی دقیق محور اصلی عمل به رویکرد مراجع محور است. این کار روشی درمان گرایانه است تا به معانی حرف هایی که از سوی مراجع بیان می شود گوش فرا دهند که اغلب در آستانه ی حیطه ی آگاهی آن ها قرار گرفته است. بدین ترتیب هنگامی که این معانی پیش آگاهانه توسط رهبری که قادر به تشویق آن ها برای تجربه ی عمیق تر احساسات و افکارشان است، به آن ها منتقل و درک شود، مراجعین قادر به گسترش میزان آگاهی خود خواهند شد(ناتیلو، ۱۹۸۷ به نقل از کوری ، ۱۹۹۵).

 

تحقیقات هم چنین نشان می‌دهند نقص در همدلی با اختلالات روانی و عصبی گوناگونی چون ویژگی های روان شناختی که با عنوان سنگدل و بی عاطفه مشخص می‌شوند(لاهی، والدمن، ام سی بارنت[۱۹۳] ،۱۹۹۹)، مشکلات[۱۹۴] بین شخصی(سیمپسو، اورینا، ایسکس[۱۹۵]،۲۰۰۳ ؛ گلیسون ، جیسن-کامپبل ، ایسکس[۱۹۶] ، ۲۰۰۹)، رفتارهای بیرونی سازی[۱۹۷] و مشکلات رفتاری (جولاف ، فارینگتو ،۲۰۰۴) پیوند می‌یابد.

 

شکل خاصی از گوش فرا دادن با تمام وجود نقش سرنوشت ساز و حیاتی در رسیدن به احساس همدلی دارد .

 

گوش دادن فعال :

 

در تعاملات بین فردی، گوش دادن اهمیت زیادی دارد. افراد برای ارتباط با یکدیگر باید به هم علامت بدهند (رمز گردانی) و از یکدیگر علامت بگیرند(رمز گشایی). شنیدن، فعالیت جسمی و گوش دادن فرایندی ذهنی است( هارجی، ساندرز، دیکسون[۱۹۸] ، ۱۳۷۷).

 

گوش دادن مهم ترین مهارت ارتباط است که می‌تواند در روابط زوجین تولید صمیمیت کرده، آن را حفظ نماید. وقتی زوجین خوب گوش می‌دهند، طرف مقابل را بهتر درک می‌کنند و با او هماهنگ می‌شوند. از این رو فرایند گوش دادن در روابط خانوادگی اهمیت فوق العاده ای دارد. گزارش ها حاکی از آن است که خانواده های موفق و زوج های خوشبخت کسانی هستند که از مهارت های شنیداری و ارتباطی خوبی برخوردارند. (مک کی، فانینگ، پالگ[۱۹۹] ، ۱۳۷۹).

 

این نکته کاملاَ روشن است که راجرز به چیزی بیش از کلمات” گوش می‌دهد ” ؛ او معنای قرار گرفته در پشت مضامین کلامی و غیر کلامی را هم می شنود. بدین منظور او سعی در تسهیل ایجاد فضایی را دارد که فرد به واقعی ترین شکل، قدرت بازگو کردن تجارب ذهنی خود را داشته باشد. بر اساس گفته ی کین[۲۰۰]( ۲۰۰۲) جاودانه ترین و با نفوذترین تأثیر راجرز، نشان دادن و بیان اهمیت گوش سپردن نه تنها در یک رابطه درمانی[۲۰۱]بلکه در هر نوع ارتباط دیگر بود.

 

مهارت های شنیدن به همدلی و گوش دادن دقیق اشاره دارد و مهارت های صحبت کردن، گفتگو با فرد مورد نظر و همزمان با خودافشاگری و احساسات مشترک درباره ی خود و روابط، مرتبط می شود. گوش دادن فعال باعث ماندن در یک موضوع و احترام و توجه به جنبه‌های مؤثر ارتباط و مهارت های حل مسئله در زوج ها یا خانواده ها می شود(هاستون، نیهوس، اسمیت[۲۰۲] ، ۲۰۰۱) چون بازخورد زوجین نسبت به یکدیگر، تعیین کننده میزان رضایتمندی زناشویی آنان است(ساکو و فارس[۲۰۳] ، ۲۰۰۱ ).

 

 

 

تاثیرات رویکرد مراجع محور :

 

رویکرد راجرز فضای قابل ملاحظه ای را برای تمرین دهندگان فراهم می آورد تا در آن فضا پیرامون استفاده از مفاهیم پایه ای به روش خودشان پیشرفت حاصل کنند(تورن،۱۹۹۲).

 

یکی دیگر از تأثیرات رویکرد مراجع محور کوشش آن در به کارگیری روش های تحقیق نظری در زمینه ی مطالعه پیرامون فرایند و بازدهی ‌گروه‌های درمانی است. راجرز به طور ثابت اشتیاق خود را در این زمینه بازگو می کرد که قالب بندی درمانی او فرضیه ای بسیار آزمایش پذیر است و می توان این فرضیه را در زمینه ی تحقیق به کار گرفت. نظریه ی او در سال ۱۹۵۷ درباره ی شرایط محوری لازم و کافی برای ایجاد تغییرات درمانی، احتمالاَ تحقیقات به مراتب بیشتری را در زمینه ی فرایند و بازدهی روان درمانی نسبت به تمامی نظریه های قبل و بعد از خود تا آن زمان به عمل آورده است( کین،۲۰۰۲).

 

در سال‌های اخیر، نگرانی رو به افزایشی در بسیاری از بخش ها ‌در مورد درمان بیش از حد اضطراب انسان وجود داشته است. تئوریسین های درمانجو مدار الحاقاتی ‌به این بحث داشته اند، که فرضیه روانکاوی کلی را مورد سوال قرار می‌دهد که تنها درمان‌های خاصی برای شرایط خاص وجود دارد( بوزارت و موتوماسا[۲۰۴]، ۲۰۰۵) در صورتی که آن ها پایانی برای درمان غیرضروری اضطراب انسان را می خواستند(سندرز[۲۰۵] ، ۲۰۰۵).

 

از این رویکرد پیشرفت‌های مهمی در روش های انعکاسی[۲۰۶] و تجربی در زمینه اشتغال ایجاد شده است(رنی[۲۰۷] ، ۱۹۹۸)، درمانگرهای تجربی رویکردهایی نظیر رویکرد متمرکز بر تجربه[۲۰۸] که توسط گندلاین[۲۰۹](۱۹۹۶) ایجاد شد و رویکرد فرایند – تجربی(هیجان مدار) توسط گرینبرگ[۲۱۰](۱۹۹۳) ایجاد و توسعه دادند. پیشرفت هایی نیز اخیرأ وجود داشته است که علم CCT را در متونی خاص مثل درمان هنر بیانی[۲۱۱] (راجرز ، ۲۰۰۰)و کار با زوجین و خانواده ها(الیری[۲۱۲] ، ۱۹۹۹)، کودکان و نوجوانان(موون[۲۱۳] ،۲۰۰۲) ، افرادی با نیازهای خاص(پرتنر[۲۱۴] ، ۲۰۰۲)، افراد با کارکرد سایکوتیک(وان ورد[۲۱۵] ،۲۰۰۵) و درک شکل های دیگری از آسیب شناسی روانی(جوزف و ورسلی[۲۱۶] ، ۲۰۰۵) گسترش می‌دهد.

 

ایده های روانشناسی فردمدار و انسانگرایی در دیگر تحقیقات اخیر در روان درمانی های التقاطی مثل روان درمانی دانکن[۲۱۷] و میلر[۲۱۸] (۲۰۰۰) یافت می‌شوند که بر عامل درمانجو هم تأکید دارند، رویکرد خودمختاری[۲۱۹](ریان و دسی[۲۲۰] ، ۲۰۰۰) ؛ و مصاحبه های انگیزشی[۲۲۱](ونستینکیست و شلدن[۲۲۲] ،۲۰۰۶) اگرچه بسیاری از ایده های روانشناسی انگیزشی به امور روزمره داخل شده اند، اغلب دانش کمی درمورد اصل این ایده ها وجود دارد.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...