در تعدادی از مطالعات ، میان اندازه سازمان و میزان تعهد سازمانی همبستگی معنی دار ملاحظه شده است . اشاره می شود که در سازمانهای بزرگ امکانات ترفیع بیشتراست و این امر به تعهد سازمانی
می انجامد (ماتیو و زاجاک[۲۴] ،۱۹۹۰).
دانشمندان رفتار سازمانی معتقدند که بین روحیه و رضایت شغلی رابطه مستقیم وجود دارد و عوامل مهم تشکیل دهنده روحیه که در شرایط تحقیقی مختلف به طور نسبتا ثابت بدست آمده اند عبارتند از: لیاقت و شایستگی سرپرست سازمان، زیرا او نقطه تماس سازمان و کارمندان می باشد و بر فعالیتهای آنان نفوذی قاطع دارد(موغلی،۱۳۸۸).
رضایت از نفس کار، غالب افراد کار مورد علاقه خود را به نحو احسن انجام می دهند و احساس می کنند شغلشان به آنها فرصت می دهد تا استعدادهای خود را به منصه ظهور برسانند و پیشرفت کنند. سازگاری با همکاران، وقتی فرد در می یابد که مورد قبول همکاران است کار خود را بیشتر رضایت بخش می یابد.رضایت بخش بودن و سودمندی هدف سازمان، کارمندان دوست دارند عضو سازمانی باشند که اهداف سودمند و ارزنده ای را دنبال می کند.رضایت کافی از پاداشهای اقتصادی و انچه مربوط به آن می باشد، کارمندان دوست دارند با میزان برابر با دیگر کارمندان سازمان و به میزان کمتر با کارمندان خارج از سازمان پاداش شایسته دریافت کنند(موغلی،۱۳۸۸).
سلامتی عمومی ، جسمانی و روانی، و رضایت شغلی وابسته به هم و لازم و ملزوم یکدیگر بوده و مشتمل بر عوامل خارج از شغل و خلق و خوی و احساسات عمومی فرد می باشد.
عوامل اجتماعی دیگر در بالا بردن روحیه کارکنان تاثیر بسزایی دارند که عبارتند از : موقعیت شغلی، جذابیت شغلی و پیشرفت شغلی ، بدین معنی که انسان بر پایه رضایت خاطر، شغلی را انتخاب می کند و اگر همان نظراتی را که در ابتدای انتخاب داشته در عمل به حقیقت بپیوندد چنین فردی از روحیه ای قوی برخوردار خواهد بود. در هر گروه انسانی اثرات کارآیی و خودکفایی افراد رابطه مستقیمی با درجه رضامندی، خوشحالی و خرسندی افراد دارد. و بالعکس ناکامی ها و سرخوردگیها آنها در امور مربوطه، سبب عدم رضامندی، و نزول سطح روحیه می گردد(موغلی،۱۳۸۸).
نگرش رضایت شغلی در سالهای اخیر بیشترین توجه را به خود جلب نموده است ولی اخیراً نگرش تعهد سازمانی عمومیت بیشتری پیدا کرده و در ادبیات تحقیق جایگاهی را به خود اختصاص داده که برای درک و پیش بینی رفتار سازمانی اهمیت پیدا کرده است.

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

از تعهد سازمانی تعاریف متعددی بعمل آمده است. تعهد سازمانی اغلب تعریف شده است، بعنوان:
تمایل قوی برای بقاء عضویت در یک سازمان خاص.
تمایل برای تلاش بسیار زیاد برای سازمان.
باور قاطع در قبول ارزشها و اهداف سازمان.
به عبارت دیگر تعهد سازمانی یک نگرش درباره وفاداری کارکنان به سازمان و یک فرایند مستمر است که بواسطه مشارکت افراد در تصمیمات سازمانی، توجه افراد به سازمان و موفقیت و رفاه سازمان را می رساند. با بهره گرفتن از این تعریف برای ارزیابی تعهد سازمانی افراد، پرسشنامه ای تنظیم گردیده است که در بخش پرسشنامه ها آمده است(کشاورز، ۱۳۸۷).
تعهد سازمانی ناشی از عوامل و متغیرهای مختلفی است که نتایج مختلفی بدنبال دارد.در ارتباط با تعهد سازمانی مطالعات مختلفی صورت گرفته که یکی از مهمترین این مطالعات بوسیله “میر و آلن” صورت گرفته و مدلی سه بعدی ارائه شده است. ابعاد این مدل عبارتند از:
تعهد عاطفی: شامل وابستگی عاطفی کارکنان به تعیین هویت با سازمان و درگیر شدن د رفعالیتهای سازمانی ا ست.
تعهد مستمر: شامل تعهدی که مبتنی بر ارزش نهادن به سازمان است و کارمند در زندگی سازمان سهیم می شود.
تعهد تکلیفی: شامل احساسات افراد مبنی بر ضرورت ماندن در سازمان است. بطور کلی تعهد سازمانی منجر به نتایج مطلوب سازمانی، همچون عملکرد بالاتر، ترک خدمت کمتر و غیبت کمتر خواهد شد که تحقیقات متعددی نیز صحت آن را تایید نموده است (کشاورز، ۱۳۸۷).
۲-۱-۱-۵-انواع تعهد
فیضی ( ۱۳۹۰ ) اظهار می دارد:
– تعهد نسبت به مشتریان یا ارباب رجوع
– تعهد نسبت به سازمان
– تعهد نسبت به خود
– تعهد نسبت به افراد و گروه کاری
– تعهد نسبت به کار ( فیضی ، ۱۳۹۰ ).
تعهد نسبت به ارباب رجوع : اولین و شاید مهمترین تعهد سازمانی بر ارباب رجوع تاکید دارد. مدیران ممتاز می کوشند که کسانی به آنها مراجعه می کنند خدمت مفید ارائه کنند مدیران از دو طریق عمده تعهد خود را نسبت به ارباب رجوع نشان میدهند: ۱- انجام خدمت ۲- ایجاد اهمیت برای او .
تعهد نسبت به سازمان: دومین تعهد مدیریت، بر سازمان تاکید دارد. مدیرموثر خودتصویرگر افتخار سازمان خویش است. مدیر این تعهد را به گونه ای مثبت به سه طریق نشان می دهد. خوش نام کردن سازمان ، حمایت از مدیریت رده ی بالا و عمل کردن بر اساس ارزشهای اصلی سازمان .
تعهد نسبت به خود: سومین تعهد تکیه بر شخص مدیر دارد. مدیران ممتاز تصویری قوی و مثبت از خویش برای دیگران رقم می زنند آنها در همه ی موقعیت ها به عنوان قدرتی قاطع عمل می کنند .این طلب را با خدمت به خود و یاخودپرستی نباید اشتباه کرد. تعهد به خود از سه فعالیت خاص معلوم می شود : نشان دادن خودمختاری ، مقام خود را به عنوان مدیر تثبیت کردن و قبول انتقاد سازنده.
تعهد نسبت به مردم: چهارمین تعهد مدیریت بر کار تیمی و فردفرد اعضای گروه تاکید دارد . مدیران ممتاز نسبت به کسانی که برای آنها کار می کنند ایثار نشان میدهند. این عمل به استفاده مدیر از شیوه صحیح رهبری به منظور کمک به افراد در حصول توفیق درانجام وظایفشان اشاره دارد. تمایل مدیر به صرف وقت و انرژی وکار روزانه با زیردستان نشان دهنده تعهد مثبت او نسبت به مردم است. بخصوص سه عمل حیاتی اجزای تشکیل دهنده این تعهد هستند نشان دادن علاقه مندی مثبت و بازشناسی ، دادن بازخود پیشرفتی و ترغیب ایده های نوآورانه.
تعهد نسبت به وظیفه تکلیف : پنجمین تعهد مدیریت، بر وظایفی تکیه دارد که باید انجام گیرند. مدیران موفق به وظایفی که مردم انجام می دهند معنا می بخشد آنان برای زیردستان کانون توجه وجهت راتعیین کرده ، انجام موفقیت آمیز تکالیف راتضمین می کنند. چنین تعهدی زمانی عملی است که هدف اصلی و صحیح ، سادگی و عمل گرایی آن حفظ شود و موجب مهم جلوه دادن تکلیف “وظیفه” شود در صورتی که این پنج تعهد به طور مستمر انجام گیرند کلیدموثر مدیریت خواهندشد مدیرحلقه ی اتصال اصلی میان هر یک از تعهدات است.مدیر ممتاز ضمن اعمال دیدگاه های خود،نباید این پنج تعهد را از نظر دور داشته باشد. مدیر ممتاز در مورد روند پیشرفت و حمایت ازتعهدات فرد اصلی است . مدیر با قبول مسئولیت شخصی وعمل کردن در مقام نیرویی مثبت می تواند قویا در سازمان ، مردم آن ، وظایف و مشتریان تاثیرگذارد.
مدیران ممتاز تشخیص می دهند که تکلیف خود آنان این است که نسبت به مشتری ، سازمان ، وظایف کلیدی مردم و خودشان تعهد ایجاد کنند معنای این سخن آن است که برای هر تعهدی بایدنگرشهای مناسب به وجود آورد و علاقه مثبت نشان داد این کار وظیفه تک تک افراد می باشد. مدیر ممتاز بایدخود را به معیارهای این پنج تعهد نزدیک کند و با هماهنگی دیگران برای ایجاد آنها به تلاش و کوشش بپردازد به وجود آمدن تعهدات به کمک فداکاری و خدمت انجام می گیرد. وقتی مدیر ممتاز نسبت به زیردستان خود به طور واقعی وفادار باشد زیردستان نیز نسبت به وظایف خودگذشت وتعهد نشان می دهند ( فیضی ، ۱۳۹۰ ).
۲-۲-مبانی نظری هوش اخلاقی
۲-۲-۱-تاریخچه هوش[۲۵]
تاریخچه مطالعات مربوط به هوش مساله هوش به عنوان یک ویژگی اساسی که تفاوت فردی را بین انسانها موجب می‌شود، از دیرباز مورد توجه بوده است. زمینه توجه به عامل هوش را در علوم مختلف می‌توان مشاهده کرد. برای مثال زیست شناسان ، هوش را به عنوان عامل سازش و بقا مورد توجه قرار داده‌اند. فلاسفه بر اندیشه‌های مجرد به عنوان معنای هوش و متخصصان تعلیم و تربیت ، بر توانایی یادگیری تاکید داشته‌اند در طول تاریخ ، بشر همیشه در صدد کسب موفقیت و پیشرفت بوده است . در دهه های اخیر دستیابی به علوم و فنون مختلف ، بشر را در این راه به سرعت به جلو برده است .در حوزه موفقیت های فردی تصور بر این است که بهر ه هوشی معیار اصلی توانایی یادگیری و موفقیت افراد است (میرزایی، ۱۳۸۶ به نقل از نسبی ۱۳۸۶).
فرهنگ لغت وبستر واژه هوش را اینگونه بیان می کند:
* توانایی یادگیری ، درک ، فهم و رویارویی با موقعیت های جدید .
* استفاده ماهرانه از دلایل .
*توانایی به کار گیری دانش در محیط چند گانه شخصی .
به طور کلی تعاریف متعددی را که توسط روان شناسان برای هوش ارائه شده است را می توان در سه گروه تقسیم بندی کرد:
تعریف تربیتی هوش
به اعتقاد روانشناسان تربیتی هوش کیفیتی است که مسبب موفقیت تحصیلی می شود و از این رو یک نوع استعداد تحصیلی به شمار می رود آنها برای توجیه ای اعتقاد اشاره می کنند که کودکان با هوش نمره های بهتری در درس ها ی خود می گیرند و پیشرفت تحصیلی چشم گیری نسبت به کودکان کم هوش دارند .
تعریف تحلیلی هوش
بنا به اعتقاد نظریه پردازان تحلیلی، هوش توانایی استفاده از پدیده های رمزی و یا قدرت و رفتار موثر و یا سازگاری با موقعیت های جدید و تازه است . شاید بهترین تعریف تحلیلی هوش به وسیله دیوید وکسلر[۲۶] روان شناس امریکایی پیشنهاد شده باشد که بیان می کند : هوش یعنی تفکر عاقلانه ، عمل منطقی و رفتار موثر در محیط .
تعریف کاربردی هوش
در تعریف کاربردی ، هوش پدیده ای است که از طریق تست های هوش سنجیده می شود و شاید عملی ترین تعریف برای هوش باشد(نسبی ،۱۳۸۶).
۲-۲-۲-انواع هوش از دیدگاه روان شناسان
انواع هوش از دیدگاه ثروندایک[۲۷]
هوش انتزاعی: این نوع هوش با اندیشه و نها دها سر و کار دارد . درک روابط اجزا و پدیدهای و همچنین توان درک نظریه ها ، ریاضیات و … با این هوش مرتبط است .
هوش مکانیکی: با ویژگی هایی ارتباط دارد که به بهره گیری موثر از ابزار ها و انجام اعمال مرتبط می شود . افرادی که از نظر انجام فعالیت ها و عملی بازده خوبی دارند از هوش مکانیکی بالایی بر خوردار هستند .
هوش اجتماعی: به توانایی های افراد که ایجاد روابط اجتماعی مناسب را میسر می سازد مرتبط
می شود(عزیزی، ۱۳۸۶).
انواع هوش از دیدگاه اسپیرمن[۲۸]
اسپیرمن معتقد است که در همه کارکردهای روانی یک عاملی کلی هوش و شماری از عوامل اختصاصی هوشی وجود دارد . به عبارتی او هوش را به عنوان یک هوش کلی و تعدادی هوش اختصاصی تقسیم می کند( همان منبع).
انواع هوش از دیدگاه ترستون[۲۹]
ترستون معتقد است که هوش از تعدادی از استعداد های نخستین روانی که هوش کلامی ، استعداد عددی ، در ک روابط فضایی ،درک معانی کلامی ، حافظه ، استدلال و ادراک را در بر دارد ،تشکیل

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...