بر اساس نظر راجرز درمان وقتی انجام میشود که تعامل همزمان روانی بین فرد و محیط صورت گیرد. این تعامل وقتی ایجاد میشود که یکی از این دو میدان به صورت فعال برای تغییر دیگری تلاش نماید. پژوهشها نشان دادهاند که درمانگران میتوانند با میدانهای انرژی، حتی بدون تماس مستقیم پوستی، تعامل داشته باشند. یافته های موجود نشان میدهد که فرد و محیط دارای میدانهای انرژی هستند که در تعامل مداوم با یکدیگر میباشد. هر میدان انسانی یک میدان محیطی مربوط به خود دارد و درمانگر میتواند بوسیله گذاشتن دستهایش به صورت تماس جسمی یا بدون تماس، در فرایند روانی این تعامل شرکت نماید. انسان به عنوان یک موجودیت کلی با محیط در تعامل است، این فرایند تعامل بوسیله تعویض مداوم امواج انعکاسی میدان انرژی با یکدیگر صورت میگیرد. نتیجه این تغییر و تحول در انرژی میتواند به صورت تکامل، خلاقیت، تغییر در رفتار و کسب رفتار جدید نشان داده شود (میلر، ۱۹۷۹؛ به نقل از مستوفی، ۱۳۸۶).
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت nefo.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

۲-۶-۱-۵ نظریه وبر
وبر[۲۰۹] (۱۹۹۰) یک چارچوب نظری گسترده و عام را در مورد میدان انرژی پیشنهاد کرد که نتیجه ترکیب باورها و افکار فلسفی شرق و غرب بود و از طریق اشاره به نوشته های گویندا، فیثاغورث، افلاطون و اسپینوزا توضیح داده شده است ( به نقل از میهن، ۱۹۹۸). در این چارچوب نظری جهان به عنوان یک جریان متحد انرژی دیده میشود که همه مواد،آگاهیها و رویدادها در تعامل با یکدیگر هستند. بدن و جسم انسان به عنوان تجلی یک نظام انرژی اساسی و زیرین متصور میگردد که دارای سطوح متفاوت و متعددی است و به عنوان بخشی از یک ماده جسمانی و فیزیکی در نظر گرفته میشود. اساساً انرژی حول و حوش جهان یک انرژی شفابخش و روحانی ناب، متشکل از هوش، درک، ترتیب و دلسوزی و شفقت است که قابل ارتقاء و افزایش به تمام نظامهای زندگی میباشد. در هشیاری کامل، سه مفهوم کلیدی وجود دارد؛ قصد، شفقت و دلسوزی و عدم وابستگی. وبر معتقد است که در یک جهان مرتب و منظم، وقتی قصد و نیتی آگاهانه برای کمک یا شفابخشی با شفقت و دلسوزی هدایت میشود، تأثیر شفابخشی قدرتمندی دارد. این در حالی است که قصد و نیت همدلانه و شفقتآمیز اجرا کنندهی لمسدرمانی موجب تسهیل و تسریع جریان شفابخشی میشود. در زمان اجرای لمسدرمانی نباید تعلق و دلبستگی شخصی به بیمار یا نگرانی در مورد نتایج خاص درمان وجود داشته باشد (میهن، ۱۹۹۸).
۲-۶-۲ نقش انرژی در لمسدرمانی
درمانهای مبتنی بر انرژی پیشینه تاریخی طولانی در فرهنگهای مختلف بویژه در فرهنگهای شرقی دارند و در حال حاضر در کشورهای غربی نیز پژوهشهای زیادی در مورد این روش های درمانی صورت میگیرد. انرژی میتواند به دو نوع تقسیم شود؛ انرژی واقعی (محسوس) و انرژی فرضی (نامحسوس). طول موج و فرکانس انرژی واقعی قابل اندازه گیری است. همچنین در انرژی مغناطیسی و ارتعاشات مکانیکی که از انرژیهای واقعی محسوب میشوند، صدا و دامنهی امواج قابل مشاهده است. در مقابل در درمانهای مبتنی بر میدانهای انرژی نامحسوس، تشخیص انرژی مشکلتر است. میدان زیستی، انرژی حیاتی، انرژی نافذ و میدان شفابخشیجهانی اصطلاحات نسبتاً جدیدی هستند که برای توصیف مفاهیم قدیمی که بیانگر این موضوع بودند که، انسان فقط جسم نیست، بلکه از خود نوعی انرژی منتشر میکند و تحت تأثیر آن قرار میگیرد بهکار میرود(مازیلو و گرانوویس، ۲۰۱۱). در درمانهای مبتنی بر انرژی عقیده بر این است که که بیماری و اختلال از انسداد، کمبود (نقصان) یا عدم تعادل (داشتن نوسان) این انرژی در سراسر بدن ناشی میشود. درمانها زیادی مبتنی بر انرژی میدان زیستی هستند که از جملهی آنها میتوان به طبفشاری، مغناطیس درمانی، ریکی و لمسدرمانی اشاره کرد. با وجودی که این درمانها با یکدیگر تفاوتهایی دارند ولی همهی آنها شامل انتقال انرژی به درمانجو میباشند (لسکوویتز[۲۱۰]، ۲۰۰۳). در لمسدرمانی فرض براین است که درمانجو یک میدان انرژی است که در کنار دیگر میدانهای انرژی و در میدان کلی انرژی جهانی قرار دارد و با میدانهای اطراف خود در حال تبادل انرژی بوده و از طریق چاکراها از میدان انرژی جهانی تأثیر میپذیرد و کمبود یا مازاد انرژی خود را جبران میکند. بر اساس لمسدرمانی اختلال یا بیماری نتیجه به هم خوردن تعادل و ایجاد نوسان در میدان انرژی فرد درمانجو است، به گونهای که تبادل انرژی او با میدانهای انرژی اطراف و میدان انرژی جهانی به صورت مطلوبی انجام نمیگیرد. درمانگر از طریق تبادل انرژی با فرد درمانجو سعی میکند تا در میدان انرژی وی تعادل برقرار کند و فرایند بهبودی و درمان وی را سرعت بخشد(فرانکلین، ۲۰۰۳).
۲-۶-۳ مراحل اجرای لمسدرمانی
لمسدرمانی هنر متکی بودن بر دستها است و در آن درمانگر طی تمرکز عمیق فکری سعی میکند تا بر فرایند بهبودی درمانجو تأثیر گذارد. به عبارت دیگر لمسدرمانی توزیع و انتقال انرژی از درمانگر به درمانجو است که با هدف و نیت کمک، در جهت پیشبرد سلامتی وی انجام میگیرد. در مقالات گوناگونی که در زمینهی لمسدرمانی وجود دارد مراحل مختلفی شامل ۴، ۵، یا ۶ مرحله برای آن ذکر شده است. اما این نکته قابل ذکر است که منظور از ذکر مراحل برای لمسدرمانی تسریع در امر یادگیری است و در عمل نمیتوان این مرزبندی را بین مراحل مشاهده کرد( آدامز و رایت، ۲۰۰۱). برای توضیح و فهم بهتر مراحل اجرای لمس درمانی میتوان چهار مرحلهی ذیل را نام برد:
الف- مرحله اول: تمرکز
در این مرحله درمانگر ذهن، جسم و هیجانات خود را در یک وضعیت آرام و متمرکز بر هشیاری قرار میدهد و سعی میکند یک حالت آرامش عمیق را از طریق انتقال آگاهی از بیرون به یک کانون درونی، در خود ایجاد کند. در مرحله تمرکز درمانگر خود و بیمار را به عنوان یک کل واحد ادراک میکند و با انرژی شفابخشی جهانی هماهنگ میشود تا ابزاری برای شفابخشی و درمان گردد (مازیلو و گرانوویس، ۲۰۱۱). جهت دستیابی به تمرکز، تمریناتی قید شده که درمانگر با تکرار آنها میتواند زودتر به تمرکز دست یابد. به طور کلی، در این مرحله درمانگر از لحاظ جسمی و روانی آرام میشود و هشیارانه بر روی نیت شفابخشی متمرکز میگردد (روسا و همکاران، ۱۹۹۸، به نقل از کونز و کریگر، ۲۰۰۴).
ب- مرحله دوم: سنجش و ارزیابی[۲۱۱]
در این مرحله درمانگر با ذهنی باز و متمرکز به سنجش و ارزیابی میدانهای انرژی میپردازد. درمانگر دستها را در فاصله ۱۵ تا ۲۰ سانتیمتری بدن مراجع نگه میدارد و از سر تا پای مراجع را بررسی میکند. باید توجه داشت که درمانگر میدان انرژی فرد را بر هم نمیزند (کارسون و آرنولد[۲۱۲]، ۱۹۹۶؛ به نقل از مستوفی، ۱۳۸۶). همچنین، درمانگر به ارزیابی و تشخیص علایم و نشانه های حسی میپردازد. این نشانه ها فوقالعاده دقیق هستند و معمولاً به صورت گرما، سرما، سفتی، سنگینی و سوزش یا تهی بودن احساس میشوند. نواحی دارای گرفتگی یا عدم تعادل اغلب و نه همیشه مرتبط با نواحی بیماری در بدن درمانجو است. ارزیابی اولیه بسیار سریع انجام میشود و حدولاً ۳۰ ثانیه طول میکشد، اما ارزیابی همچنان در طول مداخله ادامه مییابد (میهن، ۱۹۹۸).
سنجش به منظور تشخیص تفاوتها و نوسانات میدانهای انرژی صورت میگیرد. درمانگران برای توصیف حالت تعادل در میدانهای انرژی از واژههایی مانند ملایم، ریتمیک، هموار و گرم استفاده میکنند و عدم تعادل در این میدانها را اغلب به صورت گرما، سرما، درد، مورمورشدن، خالی بودن، سنگینی و فشار گزارش میکنند. کریگر (۱۹۹۳) برای وجود عدم تعادل حالتهای زیر را ذکر کرد:
– تفاوت در درجه حرارت مانند احساس گرما یا سرما
– احساس فشار یا جریان انرژی
– احساس تغییر یا عدم وجود ریتم گذشته در میدان انرژی
– شوکهای الکتریکی خفیف (به نقل از آدامز و رایت، ۲۰۰۱).
پ- مرحله سوم: درمان
در این مرحله چنانچه درمانگر در جریان انرژی درمانجو انسداد، اختلال، تهی بودن و عدم تعادل را احساس کند، در جهت هدایت میدان انرژی و رهایی از اختلال و ایجاد تعادل تلاش میکند. هدف از این مرحله به جریان درآوردن انرژی مسدود شده و برگرداندن تعادل نواحی دارای عدم تعادل و ایجاد جریان آرام، متقارن، باز و گشوده در جریان انرژی است. درمانگر به این کار ادامه میدهد تا جایی که احساس کند کیفیت جریان انرژی تغییر کرده است. در این مرحله لمسدرمانی موجب آرامش بیشتر، تنفس عمیقتر، کاهش تنش عضلانی و اضطراب درمانجو میشود. طول مدت درمان و مداخله، به سن بیمار و نیازهای او وابسته میباشد. این مدت از ۱ تا ۲ دقیقه برای نابالغها و نوزادان کوچک و ۵ تا ۱۰ دقیقه برای بزرگسالان متغیر است. در بسیاری از درمانهای مؤثر و کارآمد، مدت زمان ۵ دقیقهای به کار برده شده است (مازیلو و گرانوویس، ۲۰۱۱). کونز (۱۹۹۹) نیز پیشنهاد کرده که عموماً مدت زمان بیش از ۵ تا ۷ دقیقه برای درمان نیاز نیست. بیماران بستری شده معمولاً روزانه یک تا دو بار مداخله دریافت میکنند ( به نقل از میهن، ۱۹۹۸).
ث- مرحله چهارم: ارزیابی
در این مرحله درمانگر از قضاوت حرفهای و شهودی خود برای ارزیابی مجدد میدانها و
گرفتن بازخورد از بیمار برای تعیین زمان اتمام جلسه درمان استفاده میکند. در مورد چگونگی تشخیص زمان اتمام کار داسی (۱۹۹۵) معتقد است، چنانچه پوست بیمار گرم و تنفس وی عمیق شد و از لحاظ جسمی و روانی نیز آرام گرفت، میتوان به کار مداخله پایان داد، ضمناً باید توجه داشت که به سالمندان و کودکان نباید زیاد انرژی وارد کرد (کونز و کریگر، ۲۰۰۴).
کریگر (۱۹۷۸) چهار تغییر عمده را در اثر لمسدرمانی گزارش کرده است که عبارتند از:
– حالت آرامش (که به سرعت برای بیمار ایجاد میگردد)
– کاهش قابل ملاحظه درد
– تسهیل فرایند درمان و بهبودی
– و تسکین و ایجاد آرامش در بیماران روان- تنی.
تغییر جریان انرژی و برقراری تعادل در میدانهای انرژی در لمسدرمانی کاملاً انتزاعی و ذهنی است و از طریق مشاهده مستقیم قابل رویت نمیباشد. در لمسدرمانی فکر باید کاملاً بر فرایند شفابخشی و درمان متمرکز گردد و هیچ فکر دیگری نباید وارد ذهن شود. کسب این مهارت نیازمند تمرینات زیادی است. قبل از شروع درمان، درمانگر باید بر خود متمرکز شود تا بتواند چاکراها را باز کند. همچنین باید میدانهای انرژی بیمار را بررسی نماید و سپس چاکراهای مربوطه نیز مورد بررسی قرار گیرد. برای این کار درمانجو باید کفش و جواهرات خود را خارج نماید (زیرا ممکن است این وسایل در میدان انرژی او تأثیر بگذارد و آن را مختل کند) و روی تخت دراز بکشد. برای لمسدرمانی میتوان از تماس مستقیم بدن استفاده کرد، ولی فضای بالای سطح بدن اغلب ترجیح داده میشود، زیرا فشردگی آن کمتر است و بینظمی و اختلال در این فضا به آسانی قابل احساس است. در هنگام وجود درد یا هر مشکل دیگر در بدن، درمانگر در میدان انرژی اطراف درمانجو احساس سوزش، فشار یا داغی میکند (مکرا[۲۱۳]، ۱۹۷۹).
۲-۷ مروری بر پژوهشهای مرتبط با موضوع پژوهش
اولین پژوهشها در زمینه لمسدرمانی در اوایل دهه ۱۹۶۰ توسط برناد گراد[۲۱۴]، بیوشیمیدان کانادایی صورت گرفت. گراد، علاقمند بود که تأثیر نیروی انرژی انسان را بر روی حیوانات و گیاهان مورد بررسی قرار دهد. گراد در اولین مطالعه خود ۳۰۰ موش را انتخاب کرد و با روش خاصی بر روی پوست آنها داغ گذاشت، سپس آنها را به سه گروه ۱۰۰ تایی تقسیم کرد؛ گروه اول به عنوان گروه کنترل هیچ مداخلهی درمانی را جهت بهبود و درمان داغ ایجاد شده دریافت نکردند، گروه دوم توسط استبانی[۲۱۵] (که در زمینه لمسدرمانی تخصص داشت) تحت لمسدرمانی قرار گرفتند و گروه سوم توسط دانشجویان پزشکی که با لمسدرمانی آشنایی نداشتند با این روش مورد درمان قرار گرفتند. پس از دو هفته گروهی که استبانی به مداوای آنها میپرداخت، بهبودی بیشتری نسبت به دو گروه دیگر نشان دادند و زخمهای آنها با سرعت بیشتری خوب شد. به طوری که کمتر از ۰۰۱/. احتمال داشت که این بهبود به طور تصادفی اتفاق افتاده باشد ( به نقل از مستوفی، ۱۳۸۶).
کریگر و همکاران (۱۹۷۴) حالت آرمیدگی عمیق بیماران را در طی دریافت لمسدرمانی گزارش کردند. آنها همچنین بیان کردند که درمانگر به هنگام درمان دارای امواج سریع و هماهنگ بتا میشود و هیچ حرکتی در چشمها قابل ثبت نیست. کریگر این اطلاعات را شاخصی برای تمرکز عمیق درمانگران قلمداد کرد. همچنین بررسی بر روی بیماران بیانگر وجود امواج آلفا در حالت باز بودن چشمها بود، که این حالت را به آرمیدگی عمیق بیماران نسبت دادند. نتایج این پژوهش سرآغاز دست کم ۱۰ پژوهش دیگر درباره پاسخ آرمیدگی به لمسدرمانی و تأثیر آن بر فشار روانی و اضطراب شد، از جمله؛ هیت[۲۱۶]، ۱۹۸۱؛ فیدرک[۲۱۷]، ۱۹۸۴؛ کوئین[۲۱۸]، ۱۹۸۴؛ پارکز[۲۱۹]، ۱۹۸۵؛ راندلف[۲۲۰]، ۱۹۸۴؛ اولسن و همکاران[۲۲۱]، ۱۹۹۲؛ جین و تای[۲۲۲]، ۱۹۹۴؛ گراد[۲۲۳]، ۱۹۹۵؛ اولسن و اسنید[۲۲۴]، ۱۹۹۵ و اولسن و همکاران، ۱۹۹۷ (به نقل از آدامز و رایت، ۲۰۰۱).
پژوهشگران در مطالعات گوناگونی به بررسی تأثیر لمسدرمانی در زمینه های مختلف پرداختهاند که از جملهی آنها میتوان به، کلر و بزدک، ۱۹۸۶؛ گوردون و همکاران[۲۲۵]، ۱۹۹۸؛ میهن، ۱۹۹۳؛ کنیل و همکاران[۲۲۶]، ۱۹۸۷؛ رایت و همکاران، ۱۹۹۳؛ بوسلاوسکی[۲۲۷]، ۱۹۸۰؛ رایت، ۱۹۸۷؛ میهن و مکی[۲۲۸]، ۱۹۹۰؛ بیلی[۲۲۹]، ۱۹۹۵؛ و مککورمک، ۲۰۰۹؛ در زمینهی درد، سمینتون و لاینگ[۲۳۰]، ۱۹۹۲؛ کوئین، ۱۹۸۹؛ لافرنیز و همکاران[۲۳۱]، ۱۹۹۹؛ سامارل و همکاران[۲۳۲]، ۱۹۹۸؛ اولسن و اسنید، ۱۹۹۵؛ هیت، ۱۹۸۱؛ کرامر، ۱۹۹۰؛ کمپر، کلی و اریکا، ۲۰۰۴؛ و ذولفقاری، حضرتی و سامه، ۲۰۰۷؛ در زمینهی اضطراب، کوهن[۲۳۳]، ۱۹۸۹؛ دیکسون[۲۳۴]، ۱۹۹۸؛ و کوکس و هایس[۲۳۵]، ۱۹۹۷؛ در زمینهی بیماریهای مزمن، پیچ[۲۳۶]، ۱۹۹۸؛ دردهای استخوان و مفصل، بوتل و همکاران[۲۳۷]، ۱۹۸۸؛ در زمینهی بهزیستی روانی و فشار خون، ورث[۲۳۸]، ۱۹۹۶؛ در زمینهی درمان زخمها و عفونتها؛ پاین[۲۳۹]، ۱۹۸۹؛ در زمینه توانبخشی جسمانی، نیوشام[۲۴۰]، ۱۹۸۹؛ در زمینهی بیماران مبتلا به ایدز (به نقل از جونز و کرافورد، ۲۰۰۳)، ولفسون[۲۴۱]، ۱۹۹۰؛ لاسن[۲۴۲]، ۱۹۹۳؛ در زمینه ارتقاء و بهبود آرامش و بهزیستی در زنان ( پس از زایمان)، جکسون[۲۴۳]، ۱۹۸۱؛ افراد در آستانه مرک، براون و همکاران[۲۴۴]، ۱۹۸۶؛ هیت، ۱۹۹۱؛ دال[۲۴۵]، ۱۹۹۳؛ در زمینه بیماران مبتلا به بیخوابی، جانسن[۲۴۶]، ۱۹۹۴؛ در زمینه بیماران تحت عمل جراحی، لیدوک[۲۴۷]، ۱۹۸۷؛ مکرا، ۱۹۷۹؛ کرامر، ۱۹۹۰؛ و تایر[۲۴۸]، ۱۹۹۰؛ در زمینه نوزادان و کودکان بستری در بیمارستان (به نقل از میهن، ۱۹۹۸)، هانلی، ۲۰۰۸؛ در زمینه رشد و عملکرد کودکان زودرس، ورث، ۱۹۹۷؛ و ورث و همکاران، ۱۹۹۴؛ در زمینه زخمها و جراحات پوستی، و موفقی و همکاران، ؛۲۰۰۶ در زمینه هماتوکرین هموگلوبین آزمودنیهای انسانی، اشاره کرد.
بررسیها اثر بخشی لمسدرمانی را در کاهش فشارروانی(اولسن و همکاران، ۱۹۹۲)، تسهیل عملکرد سیستم ایمنی (کوئین و همکاران، ۱۹۸۹)، تسهیل احساس بهزیستی روانی (سامارل، ۱۹۹۲) (به نقل از میهن، ۱۹۹۸)، بهبود اختلالات عفونی و پوستی (میلر، ۱۹۹۶)، کاهش درد عضوخیالی (لسکوویتز[۲۴۹]، ۲۰۰۰)، استئوآرتریتزانو (گوردون و همکاران، ۱۹۹۸)، علایم رفتاری بیماران مبتلا به آلزایمر (وود و همکاران، ۲۰۰۲؛ وود و همکاران، ۲۰۰۵)، ارتقای آرامش و خواب بیماران (کوکس و هایس، ۱۹۹۹)، کاهش درد (ترنر و کلارک، ۱۹۹۸؛ مونرو[۲۵۰]، ۲۰۰۷؛ مککورمک، ۲۰۰۹)، استرس و ناآرامی کودکان بستری در بیمارستان (کرامر، ۱۹۹۰)، زخمهای پوستی حاد (ورث و همکاران، ۱۹۹۳)، سلولهای سرطانی استخوان (گرانوویس و جاوری[۲۵۱]، ۲۰۰۹) و رشد و وزنگیری کودکان زودرس (روسالس و همکاران، ۲۰۰۸؛ هانلی، ۲۰۰۸) گزارش نمودهاند.
میهن (۱۹۹۰)، بارینگتن[۲۵۲] (۱۹۹۴) و کلر و بزدک (۱۹۹۶) نیز در پژوهشهای خود به این نتیجه رسیدند که لمسدرمانی در زمینهی کاهش درد مؤثر است. بررسیهای فوق بیانگر این موضوع بودند که لمسدرمانی از طریق کاهش اضطراب باعث کاهش درد آزمودنیها میشود (به نقل از میهن، ۱۹۹۸). مککورمک (۲۰۰۹) نیز در پژوهشی که با هدف بررسی تأثیر لمسدرمانی روی درد پس از عمل جراحی انجام داد به این نتیجه رسید که لمسدرمانی تأثیر مثبتی روی کاهش درد و ایجاد آرامش در بیماران دارد. در پژوهش دیگری حضرتی و همکاران (۲۰۰۸) تأثیر دو روش لمسدرمانی و فیزیوتراپی را در بیماران مبتلا به کمردرد مورد مقایسه قرار دادند، نتایج نشان داد که هر دو روش درد بیماران را کاهش داده است، اما تفاوت معناداری بین گروه ها (از نظر میزان کاهش درد) بلافاصله بعد از جلسه درمان وجود نداشت. ولی داده های حاصل از پیگیری (بعد از یک ماه) نشان داد که لمسدرمانی از فیزیوتراپی در کاهشدادن درد مؤثرتر بوده است. بنابراین لمسدرمانی یک مداخله مؤثر برای کاهشدادن درد است (حضرتی و همکاران، ۲۰۰۸).
مروستی (۱۳۷۲) در پژوهشی تأثیر لمسدرمانی و فیزیوتراپی را در کاهش کمردرد زنان مورد بررسی و مقایسه قرار داد. یافته های این پژوهش نشان داد که لمسدرمانی اثری مشابه فیزیوتراپی در کاهش درد بیماران بلافاصله پس از درمان داشته است. در پژوهش دیگری الوندی (۱۳۷۴) به بررسی تأثیر لمسدرمانی در تسکین درد کولیکی شیرخواران پرداخت. یافته های این پژوهش نیز بیانگر تأثیر مثبت لمسدرمانی در تسکین درد کولیکی شیرخواران بود، به گونهای که لمسدرمانی توانسته بود دفعات وقوع گریه، مدت گریه و دفعات مصرف دارو را کاهش و ساعات خواب شیرخواران را در طی شبانهروز افزایش دهد. عاقبتی، محمدی و پوراسمعیل (۱۳۸۶) نیز در پژوهشی به بررسی تأثیر لمسدرمانی بر میزان درد زنان مبتلا به سرطان پرداختند. نتایج حاصل از این پژوهش نشان داد که لمسدرمانی تأثیر مثبت و معناداری بر کاهش درد این بیماران داشته است.
کمپر، کلی و اریکا (۲۰۰۴) به بررسی تأثیر لمسدرمانی در کاهش اضطراب و فشارروانی کودکان بستری در بیمارستان پرداختند. نتایج این مطالعه نشان داد که لمسدرمانی موجب کاهش فشارروانی، اضطراب و درد و افزایش بهزیستی در حین و بعد از درمان میشود. همچنین، لین، تیلور و فان[۲۵۳] (۱۹۹۸) تأثیر لمسدرمانی را بر کاهش درد و اضطراب، در گروهی از سالمندان مورد بررسی قرار دادند و به این نتیجه رسیدند که لمسدرمانی در کاهش درد و اضطراب سالمندان مؤثر است. در مطالعهی دیگری سیمنتون و لاینگ (۱۹۹۳) تأثیر لمسدرمانی را بر اضطراب سالمندان آسایشگاهی مورد بررسی قرار دادند، نتایج این پژوهش بیانگر این مطلب بود که این روش در کاهش دادن اضطراب این افراد مؤثر است.
ذولفقاری، حضرتی و سامه (۲۰۰۷) با بررسی تأثیر لمسدرمانی بر اضطراب و دیسریتمی ضربان قلب بیماران مبتلا به ناراحتیهای قلبی به این نتیجه رسیدند که لمسدرمانی؛ بر کاهش سطح اضطراب، فشارخون سیستولیک، ضربان نبض و تعداد تنفس بیماران تأثیر مثبتی دارد و تا حدودی موجب تنظیم ضربان قلب آنها میشود. همچنین، ذولفقاری و احمدی (۱۳۸۲) در پژوهشی به بررسی دو روش آرامسازی پیشرونده عضلانی و لمسدرمانی بر اضطراب، علایم حیاتی و بروز دیسریتمی قلبی بیماران تحت کاتتریسم قلبی پرداختند. نتایج این پژوهش نشان داد که، لمس درمانی روشی است که میتواند همانند آرامسازی اضطراب بیمار را در اتاق کاتتریسم و موقعیتهای تنشزا کاهش دهد و با کاهش اضطراب منجر به کاهش فشار خون و ضربان نبض بیمار شود و از عوارض کاتتریسم در نتیجه اسپاسم عروقی و تاکیاریتمیهای قلبی بکاهد. روانیپور (۱۳۸۷) نیز در پژوهشی به بررسی تأثیر لمسدرمانی قبل از تزریق وریدی بر میزان اضطراب کودکان سن مدرسه پرداخت. نتایج حاصل از این پژوهش نشان داد که لمسدرمانی میزان اضطراب کودکان را کاهش داده و بر تعداد ضربان نبض، تنفس و میزان فشار خون سیستولیک و دیاستولیک آنها اثر کاهنده داشته، ولی بر میزان درجه حرارت دهان تأثیر معناداری نداشته است.
جین و تای (۱۹۹۴) در پژوهشی به بررسی تأثیر دو روش لمسدرمانی و آرامسازی بر کاهش اضطراب گروهی از بیماران مبتلا به اختلالات روانپزشکی پرداختند، نتایج پژوهش آنها نشان داد که هر دو روش در کاهش اضطراب و ایجاد آرامش مؤثر بودهاند. در پژوهش دیگری کوکس و هایس (۱۹۹۷) تأثیر لمسدرمانی را در زمینه کاهش اضطراب بیماران بستری در بیمارستان مورد بررسی قرار دادند، نتایج مطالعه آنها نشان داد که لمسدرمانی روش مؤثری برای ایجاد آرامش و کاهش اضطراب بیماران است. نتایج پژوهش آیرلند[۲۵۴] (۱۹۹۸) نیز که با هدف بررسی تأثیر لمس درمانی بر اضطراب کودکان مبتلا به ایدز انجام شد، نشان داد که لمسدرمانی در کاهش اضطراب این کودکان مؤثر است.
سلیمی (۱۳۷۳) تأثیر لمسدرمانی را بر میزان تنیدگی کودکان بستری در بیمارستان مورد بررسی قرار داد. یافته های حاصل از این مطالعه نشان داد که لمسدرمانی بر تعداد ضربان نبض، تنفس، میزان فشار خون سیستولیک و وضعیت رفتاری آزمودنیها تأثیر معناداری داشته است، ولی تأثیر آن بر میزان درجه حرارت زیر بغل، معنادار نبوده است. ظفرنیا (۱۳۸۳) نیز در پژوهشی به بررسی اثر لمسدرمانی بر اضطراب قبل از عمل جراحی ( در ۴۶ نفر از بیماران بستری شده در بخش جراحی بیمارستان شهید محمدی بندرعباس که منتظر درمان بودند) پرداخت. نتایج حاصل از این پژوهش نشان داد که لمسدرمانی بر کاهش اضطراب قبل از عمل جراحی این بیماران تأثیرمعناداری داشته است.
صولتی دهکردی و همکاران (۱۳۸۸) در پژوهشی به بررسی اثربخشی آرامشتدریجی توأم با دارودرمانی روی علایم روانشناختی بیماران مبتلا به سندرم رودهی تحریکپذیر پرداختند. نتایج این پژوهش نشان داد که میانگین نمرات علایم روانشناختی در مرحلهی پسآزمون و پیگیری نسبت به مرحلهی پیشآزمون در هر دو گروه ( گروه درمان با آرامسازی تدریجی عضلانی همراه با دارودرمانی و گروه دارودرمانی ) کاهش داشته، اما این کاهش در گروه آرامش تدریجی توأم با دارودرمانی نسبت به گروه دارودرمانی بیشتر بودهاست. در پژوهش دیگری حقایق و همکاران (۱۳۸۷) به بررسی تأثیر درمان شناختی- رفتاری در بیماران مبتلا به سندرم رودهی تحریکپذیر پرداختند. هدف اصلی این پژوهش بررسی اثربخشی این درمان بر اضطراب سلامت و افسردگی بیماران مبتلا به سندرم رودهی تحریکپذیر بود. نتایج بیانگر کاهش معنادار نمره های اضطراب سلامت و افسردگی گروه آزمایش، در مرحله پسآزمون بود.
همان گونه که در قسمتهای قبلی و بخش مربوط به ادبیات نظری تحقیق نیز ذکر شد، درد از علایم کلیدی و همراه همیشگی سندرم رودهی تحریکپذیر است (هاریسون، ۲۰۰۸)، در زمینهی علایم غیرگوارشی و روانشناختی نیز اضطراب بیشترین شیوع را در این بیماران دارد، به گونهای که اغلب منابع و پژوهشها رابطه مستقیمی را بین افزایش اضطراب و تشدید علایم این سندرم ذکر کردهاند، از دیگر مسائلی که در این بیماران شایع است، انقباض عضلانی و اختلال در حرکات روده است، که از شواهد مربوط به آن، این است که داروهای ضداسپاسم شایعترین داروهای تجویزی در بیماران مبتلا به سندرم رودهی تحریکپذیر است. بنابراین، با توجه به اینکه در حال حاضر درمانی که بر روی همه علایم این سندرم مؤثر باشد وجود ندارد، باید درمانی را انتخاب کرد که تأثیر مثبت و قابل توجهی بر روی این سه علامت کلیدی (درد، اضطراب و اسپاسم عضلانی) سندرم رودهی تحریکپذیر داشته باشد تا بتوان از طریق کاهش این علایم به کاهش شدت کلیهی علایم این سندرم کمک کرد. همانگونه که در پیشینهی پژوهش و مطالعات صورت گرفته در این زمینه بیان شد، لمسدرمانی روشی است که تحقیقات زیادی اثربخشی آن را در زمینهی درد، اضطراب و ایجاد آرمیدگی و انبساط عضلانی تأیید کردهاند (هانلی، ۲۰۰۸)، از سوی دیگر تحقیقات مختلفی نیز در زمینهی اثر این درمان روی انواع سردردها، اختلالات عضلانی- اسکلتی وکمردرد انجام شده، که در اغلب موارد اثربخشی این درمان در این زمینه ها مورد تأیید قرارگرفته است یا در بدترین شرایط اثر منفی نداشته و در حد دارونما مؤثر بوده است. از آنجایی که تمام این اختلالات نیز از اختلالات همراه سندرم رودهی تحریکپذیر هستند در پژوهش حاضر سعی بر بررسی تأثیر لمسدرمانی روی سه مؤلفه اصلی این سندرم یعنی درد، اضطراب و اسپاسم عضلانی و اختلالات همراه با این سندرم (سردرد، اختلالات عضلانی- اسکلتی، کمردرد، و غیره)، و اثر کاهش این مؤلفه ها بر روی اضطراب و شدت علایم بیماران مبتلا به سندرم رودهی تحریکپذیراست.
فصل سوم
روش شناسی پژوهش
۳-۱ مقدمه
این پژوهش با هدف بررسی تأثیر لمس درمانی بر میزان اضطراب و شدت علایم بیماران مبتلا به سندرم رودهی تحریکپذیر انجام شد. در این فصل طرح پژوهش، جامعهآماری، نمونه و روش نمونهگیری، ابزار پژوهش و شیوهی تجزیه و تحلیل داده ها آورده میشود.
۳-۳ طرح پژوهش
در این پژوهش از طرح نیمهآزمایشی پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل استفاده شد، که نحوهی قرار گیری گروه ها و اعمال متغیر مستقل در آن در جدول ۳-۱ قابل مشاهده است. در این طرح پس از انتخاب نمونه آزمودنیها به صورت تصادفی در گروه آزمایش و کنترل جایگزین می شوند، سپس از هر دو گروه به طور همزمان پیشآزمون گرفته می شود، پس از آن متغیر مستقل بر روی گروه آزمایش اعمال می شود، در حالی که گروه کنترل در انتظار درمان است و در مرحله ی آخر از هر دو گروه در یک زمان پس آزمون گرفته میشود.
جدول ۳-۱ طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل

گروه ها
پیش آزمون
متغیر مستقل
پس آزمون

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...